پرش به محتوا
خانه » یادداشت‌ها » فیلم » صفحه 3

فیلم

«کالکتیو» (الکساندر نانائو، ۲۰۱۹)

کالکتیو می‌توانست مستندی معمولی و متعارف باشد، اگر که به قالب آشنای مستندها در چنین شرایطی تن می‌داد؛ یعنی مصاحبه‌ با سوژه‌های دخیل در این اتفاق: بازماندگان و سوگواران از یک‌سو، و عوامل بیمارستان و سیاست‌گذاران از سوی دیگر، و بعد هم همدردی با جراحت‌دیدگان و زیر سوال بُردن سیاست‌های حاکم از یک منظر شهروندی‌ـ اکتیویستی.

«ریوایند» (ساشا نولینجر، ۲۰۱۹)

ریوایند مرورِ یک کودکی تباه‌شده از طریق به عقب برگرداندنِ لحظه‌های فیلم‌شده‌ی کودکی است. فیلم شروع می‌شود و پسرک خردسال رو به دوربین خانوادگی‌، و به‌نوعی رو به ما، می‌گوید: سلام. من ساشا نولینجرم، میزبانِ این خاطرات لجن. ساشا نولینجر سازنده‌ی ریوایند است و فیلم یک مستند خودزندگی‌نامه‌ای‌ست که در آن ساشای جوان به دیدار ساشای خردسال و فامیلش در فیلم‌های خانوادگی قدیمی‌شان می‌رود.

«دستیار» (کیتی گرین، ۲۰۱۹)

دستیار فیلم آمبیانس است و کنش‌های روتین. تلفن بی‌وقفه زنگ می‌زند، درها باز و بسته می‌شوند، کاغذها درون دستگاه اسکن و فتوکپی گذاشته می‌شوند، نامه‌ها و بسته‌ها ارسال می‌شوند و تحویل گرفته می‌شوند، و آدم‌ها درون و بیرون از قاب حرف می‌زنند، حرف‌های کاری و روزمره

«دله‌دزدها» (هیروکازو کورئیدا، ۲۰۱۸)

دله‌دزدهای کورئیدا تأملی بر اُبژه‌ی حقیقیِ ملودرام، خانواده، و فراتر از آن تأملی بر خود ژانر و فیلم‌های پیشین فیلمساز است. فیلم با بازنگری در پیش‌فرض‌ها آغاز می‌کند: به این‌که عادت کرده‌ایم که دیالوگ‌ها و لحظاتِ «همین‌طوریِ» یک ملودرام را تحمل کنیم تا هر چه سریع‌تر لحظه‌ی سرنوشت‌ساز سر برسد.

«گستره‌ی شب» (اندرو پترسون، ۲۰۱۹)

گستره‌ی شب فیلم فوق‌العاده‌ای است، نخستین فیلم اندرو پترسون که با سرمایه‌ی شخصی‌اش ساخته و برای اکرانش دردسرهای زیادی کشیده. گویا هجده فستیوال این جواهر را رد کرده‌اند تا که بالاخره بعد از حدود چهار سال موفق شده فیلمش را نجات دهد و به دست و قضاوت تماشاگران بسپارد.

«درباره‌ی بی‌کرانگی» (روی اندرسون، ۲۰۱۹)

همیشه با خودم فکر می‌کردم که فیلم‌های روی اندرسون را چطور می‌توانم به حافظه بسپارم و به خاطر بیاورم؟ محاط درون قاب‌های ایستا، بی‌خبر از پس و پیشِ زندگی ساکنان این قاب‌ها، در محوِ پیرنگ و سببیت و رشته‌ها و پیوندها، درون این قطعات تصویریِ ساکن و خاموش، چگونه می‌توان چیزی را با خود برداشت و از فیلم بیرون آورد؟

«دادگاه شیکاگو هفت» (آرون سورکین، ۲۰۲۰)

اما باید اعتراف کنم در نهایت نمی‌توانم همسفرِ سورکین و فیلم تازه‌اش شوم. دادگاه شیکاگو هفت را با خود به آینده نخواهم بُرد. تجربه‌ی فیلم برایم شبیه به دیدار هیجان‌انگیزی‌ست که با پایان عمر دیدار، تمام می‌شود. کِش پیدا نمی‌کند و بدل به خاطره و آگاهی نمی‌شود.

«پدر» (فلوریان زلر، ۲۰۲۰)

تمام مدت درون ذهن پریشان پیرمرد بوده‌ایم، و آن‌جا کارگران بی‌وقفه مشغول کار بوده‌اند و رنگ دیوارها را تغییر داده‌اند، تابلوها و صندلی‌ها را جابه‌جا کرده‌اند، کتاب‌ها را بسته‌بندی کرده‌اند، و دست‌آخر درهای همیشه باز خانه‌ی قدیمی را برای همیشه بسته‌اند. یک اتاق و یک پنجره برای پیرمرد، برای پدر کافی‌ست.

«رابط فرانسوی»، پنجاه سال بعد

«رابط فرانسوی» پنجاه‌ساله شد: تریلر پلیسی مدرنِ ویلیام فریدکین که از ابتدای دهه‌ی هفتاد می‌آمد و بیشتر از آن‌که شبیه به نمونه‌های پیش از خود باشد، هم‌خانواده‌ی فیلم‌هایی بود که هنوز از راه نرسیده‌ بودند، که بعدها با الهام از آن از راه رسیدند.

«زابریسکی پوینت»، پنجاه سال بعد

در مواجهه با یک سرزمین تازه، غوطه‌ور در میان شهرها و بیابان‌های بی‌انتها، و در بستر تب‌زده‌ی آمریکای اواخر دهه‌ی شصت، آنتونیونیِ مدرنیستْ رمانتیک‌تر از هر زمان دیگری‌ست، و نه فقط رمانتیک‌تر، که شاید بی‌پرواتر.