پرش به محتوا
خانه » بایگانی‌ها برای نوید پورمحمدرضا » صفحه 8

نوید پورمحمدرضا

دار و دسته‌ی نیویورکی

گمان می‌کنی این ملاقات، جدال پسرِ ایرلندیِ پدرمُرده با قصاب شهرْ جدال غایی «دارودسته‌های نیویورکی»ست و تعیین‌کننده‌ی سرنوشت شهر، کور خوانده‌ای اما… دیگر دیر شده است. آن‌چه زمانی بزرگ‌ترین اتفاق شهر بود، اکنون حادثه‌ای کوچک در خروش سراسری شهر است و آن‌ها که زمانی قهرمانان خیابان‌ بودند، اکنون لکه‌هایی کوچک و محو هستند که حتی تشخصیشان از پسِ خاک‌وخل و شعله‌های آتش و دود باروت دشوار است.

ما پسران لانگ‌شات …

پسران، ایستاده در صف، هر یک به نوبت به عقب برمی‌گردند، رو به پسرِ پشت‌سری، و با صدای بلند نام خود را تکرار می‌کنند تا پسرِ پشت‌سریْ فریادزننده را بشناسد و جای خود را در صف فراموش نکند. ارسلان اسماعیلی، غلامرضا محمدی، ابراهیم مظاهری، عبدالله کوثری، و … . دوربین، در جایگاه نگاه ناظم، در حرکت رو به جلوی خود، یک‌به‌یک در مقابل پسران می‌ایستد تا آن‌ها بر‌گردند و نامشان را صدا بزنند. این‌ها چهره‌ها و صداهایی هستند از سال ۱۳۶۳، حاضر در برابر دوربین عباس کیارستمی، و حک‌شده بر تصویر اولی‌ها. پسرانی که حوالی سال‌های انقلاب، ۵۶ یا ۵۷، متولد شده‌اند و اکنون در فیلم اولی‌ها ۷ ساله‌اند و کلاس اول. احتمالاً اولین کلاس‌اولی‌هایی که خاطراتِ جنینی‌شان به بعد از انقلاب یا به ماه‌های منتهی به آن برمی‌گردد.

دانشگاه و تصویر دانشگاه، جوانی و تصور جوانی

پایان تحصیل در مقطع متوسطه و دوراهیِ انتخاب: یک طرف شیرجه‌ای ناگهانی به درون بازار کار، دور زدنِ «بلوغ پله‌پله و تدریجی»، و یک‌شبه بالغ شدن و بزرگ شدن و جدی شدن، و طرف دیگر دانشگاه رفتن، با دانشگاه و در دانشگاه جوانی کردن، به تعویق انداختن جدیت زندگی، و بلوغ را آهسته و سلانه سلانه تجربه کردن. شاید این دوراهه، خصوصاً در دهه‌های ابتدایی قرن بیستم، برای بسیاری از دختران و پسران شهر، هر شهری، چالشی اساسی محسوب می‌شد، اما باستر کیتون، یا همان «رانلدِ» فیلم دانشکده (جیمز و.هورن، ۱۹۲۷)، از پیش تصمیم خود را گرفته بود.

فیلم‌ها چه می‌گویند، چگونه می‌گویند

اگر بخواهیم به شیوه‌ی خود ایرج کریمی صحبت کنیم، آن زمان که می‌کوشید تا با ایده‌ی «کانون‌های تراکم معنا» فیلم‌ها و فیلمسازان را از دوره‌ها و سبک‌های مختلف کنار هم بنشاند و تحلیلشان کند، آیا می‌توانیم از یک انگاره‌‌ی مشترک، خطی مشخص، و یا رویه‌ای واحد در میان نوشته‌ها و نقدهایش صحبت کنیم؟ از یک حلقه‌ی واسط آن‌چنان که بتواند مقالات پُرشمار سینمایی او را در یک منظومه‌ی معنادار و واحد جای دهد؟