خانه » بایگانی‌ها برای نوید پورمحمدرضا » صفحه 2

نوید پورمحمدرضا

بازخوانی شمایل فردین از خلال فیلم‌هایش

آیا فردین از پس کلان‌شهر بی‌رحم، مناسبات پیچیده و اخلاقیات متناقض فیلم‌های خیابانی فریدون گله، امیر نادری، یا مسعود کیمیایی هم می‌توانست برآید؟ آیا می‌توانست در میان جاذبه‌های حسّانی و اُبژه‌های اغواگرِ زیر پوست شب یا کندو سرنوشتی بهتر از ابی (بهروز وثوقی) یا قاسم (مرتضی عقیلی) پیدا کند؟ آیا آن‌گونه که در فیلم‌هایی هم‌چون گدایان تهران یا کوچه مردها، تیز و بُز و با حفظ شأن قهرمانی‌گری‌اش، دست مجرم/قاتل را در دستان پلیس می‌گذاشت، می‌توانست به قیصر هم کمکی کند تا تک‌وتنها و بی‌همراهی پلیس پیِ انتقام شخصی نرود؟

گفت‌وگویی درباره‌ی فیلمنامه‌ی «بلفاست»، کنت برانا

ما در بلفاست با دو راوی طرف هستیم؛ یکی کنت برانا در آستانه‌ ۶۰ سالگی که در عین حال کارگردان و نویسنده‌ فیلم است و دیگری کنت برانا در ۹ سالگی که فیلم را از نقطه‌نظر او می‌بینیم. مسئله اصلی من با روایت و فیلمنامه‌ بلفاست به همین‌جا برمی‌گردد؛ دخالت بیش‌ازحدِ راوی ۶۰ ساله در روایت‌گری فیلم. او مصرانه می‌کوشد تا به زندگیِ خودِ ۹ ساله‌اش معنا ببخشد و توضیحش دهد، و این کار را نه از طریق صدای روی تصویرِ راوی (ویس‌اُور) که به ‌کمک دیالوگ دیگر کاراکترها انجام می‌دهد.

«لیکریش پیتزا» (پل توماس اندرسون، ۲۰۲۱)

ا لیکریش پیتزا اما اندرسون سبُک‌ترین و سرخوش‌ترین فیلم خود را ساخته و پا به درون لیگی دیگر گذاشته. گرچه تکرار مولفه‌های سَبکی به یادمان می‌آورد که چه کسی پشت دوربین است، اما پیش‌رُوی دوربینش این‌بار جهانی روشن‌تر و سرراست‌تر قرار گرفته.

«رد راکت» (شان بِیکر، ۲۰۲۱)

هنر بزرگِ شان بِیکر تسلط بر لحن و مودِ فیلم‌هایش در هر لحظه و موقعیتی است. با مصالحی یکسر آشنا، می‌تواند به نتیجه‌ای دور از ذهن دست یابد، همان‌طور که در این‌جا از مصالحِ یک «سرزمین خانه‌به‌دوش‌ها»ی بالقوه، یک کمدی سرخوش، بی‌فردا، و بی‌منظور درآورده.

بلواری که دور و دورتر می‌شود …

ما شاه‌بیت این محدوده، بی‌تردید، بلوار کشاورز است: حاصل تلفیق طبیعت، شهرسازی و تاریخ. اگر بخواهیم فقط با یک صفت توصیفش کنیم، زیباست؛ از آن زیبایی‌های کشاننده و دلربایی که از شهر در برابر بیابان، از خیابان در برابر خانه، و از زندگی ایلیاتی شهری در برابر زندگی یکجانشین خانگی دفاع می‌کند.

«روز طولانی به سر می‌رسد»، سی سال بعد

روز طولانی به سر می‌رسد، شاهکار گوشه‌گیرِ ترنس دیویس و یکی از بزرگ‌ترین فیلم‌های دهه‌ی نود، سی‌ساله شد. امسال که بلفاستِ کِنِت برانا به نمایش درآمد، خیلی‌ها یادِ روز طولانیِ دیویس افتادند و این دو اثرِ شخصی و خودزندگی‌نامه‌ای را کنار هم نشاندند.

گفت‌وگوی جمعی درباره‌ی مفهوم «راوی» در سینما

وقتی از راوی در سینما حرف می‌زنیم دقیقاً از چه کسی حرف می‌زنیم؟ شباهت‌های و تفاوت‌های راویِ سینمایی با راویِ ادبی چیست؟ راوی چه نسبتی با روایت دارد؟ چه نسبتی با قصه‌ی فیلم‌ها و چه نسبتی با مولفه‌های فرمال آن‌ها؟

بِنِدِتا: هیچ‌کس کامل نیست…

«بندتا»ی ورهوفن یک شیاد است یا مفسری‌ست گرفتارِ بیش‌ـ‌تفسیر که هر نشانه‌ای را شاهدمثالی از برگزیده بودن خود در نظر می‌گیرد؟ یا که راهبه‌ای‌ست پاک‌طینت و نهان‌بین که به‌دلیل تفسیر اشتباه دیگران شیاد به نظر می‌آید؟ ورهوفن راه‌ها را باز گذاشته است و «بندتا»یش را راهیِ مسیری دشوار و چندوجهی کرده.

«گزارش فرانسوی» (وس اندرسون، ۲۰۲۱)

من اما با گزارش فرانسوی از این ریل خارج می‌شوم؛ و امیدوارم که موقتی باشد. راستش هیچ‌گاه اندرسونِ صناعت‌گر را این‌قدر مفتونِ عمارتی که برپا کرده، ندیده بودم. هیچ‌گاه او را و راه‌وروشش را این‌قدر انعطاف‌ناپذیر نیافته بودم. هیچ‌گاه «ظرف» او را این‌قدر خالی، تهی از «مظروف»، ندیده بودم.