پرش به محتوا
خانه » مقالات » صفحه 2

مقالات

رئالیسم سینمایی: از تولد تا انکار

رئالیسمْ افراد و موقعیت‌هایی را به صحنه درمی‌آورد که اغلب از سوی جامعه و سینمای بدنه به حاشیه رانده شده‌اند. این همان چیزی است که ریموند ویلیامز «بسط اجتماعیِ» رئالیسم نامیده است: این‌که هدف نه صرفاً بازنمایی افراد واجد مقام و منزلت، که در سطحی فراتر نمایش انسان‌های هم‌تراز با خود تماشاگران باشد. رئالیسم به گروه‌های نادیده، جلوه‌ای مرئی می‌دهد و به صداهای ناشنیده، صدا می‌بخشد.

اینگمار برگمان و دلالت‌های فلسفی فیلم‌هایش

منتقدان مختلفی کوشیده‌اند که آثار برگمان را درون سنت فلسفی اگزیستانسیالیستی جای دهند؛ پیشنهادی که مشخصاً مناسب به نظر می‌رسد، خاصه این‌که اغلب کاراکترهای برگمان درگیر مسائلی نظیر مرگ، بیماری، تنهایی، اضطراب، و معنا و ارزش زندگی هستند و به‌وضوح درباره‌ی آن‌ها سخن می‌گویند. اما مصادیق برای خوانش برگمان به عنوان یک اگزیستانسیالیست و داستان‌هایش به عنوان بیانی از اگزیستانسیالیسم، به نحو شگفت‌انگیزی، بر پایه‌های سستی استوارند.

سینما در مواجهه با شهر

اختراع تصاویر متحرک در دهه‌ی پایانی قرن نوزدهم نقطه‌ی عطفی در توسعه‌ی فرهنگ و جامعه‌ی شهری مدرن به شمار می‌آید. به طور حتم، فیلم، به مثابه‌ی مهم‌ترین فرم فرهنگی قرن بیستم، تصویر و بازنمود نو و تازه‌ای را از محیط‌های شهری عرضه کرده است. روایت‌ها و تصاویر سینمایی از کلان‌شهرْ درهم‌آمیزی هنرهای بصری و آثار ادبی را سبب شدند و از همین ره به تولید و بازتولید بسیاری از مهم‌ترین اسطوره‌های فرهنگی و ایدئولوژیکی این قرن پرداختند. در این میان، گرچه کلان‌شهر نقشی غالب را در سینما ایفا می‌کرد، متضاد آن نیز (منظور روستا و شهر کوچک) به همان میزان، موضوع تأمل سینما بود.