فیلم به دیدار مکانهایی میرود که روزگاری لوکیشن آثار فیلمساز بزرگ بودهاند، اما این دیداری رازورزانه در جستجوی معانیِ ضمنی و باطنی آن آثار نیست، حتی مواجههای سینهفیلی برای فراخواندنِ گوشهها، ژستها، و آناتِ فیلمهای سپریشده هم نیست؛ جزیرهی برگمان نام دارد، اما اینگمار برگمان موضوع اصلی آن نیست. فیلم بیشتر دلبستهی مکانِ کار و زندگی فیلمساز است تا مضامین و اندیشههای جاری در فیلمهای او. میا هانسنـلُوْ در یکی از مصاحبههایش میگوید که وقتی پا به درون فارو گذاشتم، گرچه وجود ناپیدای برگمان در گوشهگوشهی آن حس میشد، اما همچنان میتوانستم جاهایی را پیدا کنم که «باکره» مانده باشند و آن قلمروهای باکره میتوانستند زمینِ حاصلخیزِ تخیل من باشند. جزیرهی برگمان جستجوییست در زمینهای دستنخوردهی فارو تا یکی دیگر هم، بهجز مالک معنوی جزیره، بتواند داستانش را در آن تعریف کند. مرد و زنِ فیلم به جزیره آمدهاند تا در سکوت و آرامشش طرح داستانیِ خود را کامل کنند؛ هانسنـلو هم به جزیرهی برگمان آمده تا در میان چشماندازهای آن داستان این مرد و زن را تعریف کند. جزیرهی برگمان به یادمان میآورد که چطور یک فضای فیزیکی واحد میتواند خیالها و میزانسنهایی را بپروراند که واجد اشتراک چندانی نباشند. فیلم هانسنـلو به این فاصله آگاه است و جایی از زبان یکی از کاراکترهایش میگوید که خیلیها برای نوشتن به اینجا میآیند اما کسی از آنها انتظارِ پرسونا ندارد. کرانههای فکر و خلاقیت بهندرت با چیزی شبیه یا نزدیک به پرسونا مماس میشوند و جزیرهی برگمان هم جز این فکر نمیکند.
به پرسونا نمیتوان نزدیک شد، اما میتوان ترسو هم نبود. جزیرهی برگمان فیلمی خیالپرداز است و درون سفر داستانیاش به فارو، یک سفر ذهنی دیگر هم ترتیب میدهد. یکبار با خودِ فیلم به فارو سفر میکنیم و یکبار با فیلم درون فیلم. فارو تکثیر میشود، برگمان تکثیر میشود، مرد و زن هم همینطور. مرزهای این دو سفر که در ابتدا متمایز از هم به نظر میرسیدند، بیشتر و بیشتر در هم فرو میروند، عناصر میزانسنی سفر اول به درون سفر دوم راه پیدا میکنند و سرنوشتِ آدمهای سفر دومْ آیندهی مرد و زن در سفر اول را تحتالشعاع قرار میدهد. با این سفر در سفر، رُمانس درونی فیلم هم که مودی «لینکلیتری» دارد و خداحافظ عشق اولِ هانسنـلو را به یاد میآورد، وجهی خودـبازتابگر پیدا میکند و بدل به یک متاـرُمانس میشود. در زمینهای باکرهی فارو، فیلمی تازه روییده است؛ فیلمی کوچک، خلاق، و آگاه به مرزهای خود.
……
این نوشته نخستینبار در صفحهی اینستاگرام نگارنده منتشر شده است.