به چچن خوش آمدید برایم هولناکترین تجربهی سینمایی سال است. صورت مسأله روشن و شفاف است: در چچن، دگرباشان جنسی حق حیات ندارند. سرنوشت آنها مادامی که در چچن هستند، دستگیری و شکنجه و مرگ است، و مادامی که بیرون از چچن اما درون مرزهای روسیه به سر میبرند، آوارگی و ترس و یک زندگی مخفی. تلخ و هولناک اما این است که حتی بیرون از روسیه هم شرایط امن و آرمانی نیست، اگر که خفه نشوی و بخواهی از آنچه بر سرت آمده حرف بزنی. دختری جوان که فرزند یکی از مقامات ارشد جمهوری چچن است، از ترس سَقَط شدن بهدلیل گرایش جنسیاش، به کمک گروهی از فعالان حقوق دگرباشان از چچن فرار میکند. سرنوشتش؟ انتظاری بیپایان در پناهگاهی با این لوکیشن: «جایی در اروسیا». جایی بینام و بیلوکیشن در همهی آسیا و اروپا و در انتظاری بیمرز برای جور شدن ویزا. او، مثل دیگر حاضران در فیلم، حتی نمیتواند «چهره»ای از آن خود داشته باشد. اگر که هنوز زنده باشد در جایی از این جهان و این شانس را پیدا کند که به تماشای مستند به چچن خوش آمدید بنشیند، خودش را میبیند، درد و رنج و آرزوهایش را میبیند که روی چهرهی فردی دیگر بازتاب یافته است؛ فردی داوطلب که حاضر شده سخاوتمندانه چهرهاش را به بدن او قرض بدهد تا که قصهی او گم نشود، تا که بهخاطر شنیده شدن این قصه، خود او شناسایی و تهدید نشود.
تصمیم دیوید فرنس فیلمساز برای کمک گرفتن از روزآمدترین تکنولوژی جلوههای بصری و استفاده از تکنیک خلاقانه و هوشمندِ «جایگزینی چهره» برای محافظت از سوژههایش و حضور داوطلبانهی جمعی از فعالان حقوق دگرباشان برای بخشیدن چهرهی خود به آنها بهغایت شجاعانهست و انسانی. علاوه بر چهره، این جایگزینی در خصوص برخی صداها هم انجام شده است. به چچن خوش آمدید دقیقاً تجسم آن شکلی از فیلمسازی است که میتوان «اضطراری» نامیدش؛ نوعی از فیلمسازی که بدون تصور دقیقی از فراوردهی نهایی، لحظهبهلحظه پیش میرود و در فرایند شکل میگیرد و ممکن است هر لحظه با توقیف دوربین و بازداشت عوامل فیلم کلاً متوقف شود. دیوید فرنس و همکاران روسیاش فقط بهمدد فیلمسازی اضطراری میتوانستند گزارشی از «درون» ارائه بدهند. و فراموش نکنید که این «درون» جاییست که شکارچیانْ قربانیان دگرباش خود را شکنجه و معدوم میکنند و از اینها فاتحانه فیلم میگیرند و منتشر میکنند.
……
این نوشته نخستینبار در صفحهی اینستاگرام نگارنده منتشر شده است.