سینمای وِس اندرسون با گزارش فرانسوی در افراطیترین نسخهی خودش است. ساعتِ تاریخ از حرکت بازایستاده، واقعیتْ مردمانش و سازوکارهایش را از یاد بُرده، جهانْ گذشتهاش و تقلاهایش را به دست فراموشی سپرده، و آنچه باقی مانده، یک زمین تهیِ بیحافظه است که هنرمندِ صناعتگر میخواهد ساعتی نو، واقعیتی تازه، و جهانی متفاوت بر روی آن برپا کند. در این جهانِ از نو برپاشده، همهچیز خطکشی شده است، حرکت در امتداد این خطوط انجام میشود، هر کس نوبت خود را در راه رفتن و حرف زدن رعایت میکند، و فاصلهها با دقت و وسواس تعیین شدهاند. گویی درون یک شبکهی شطرنجیِ سهبُعدی هستیم که در آن همگی، ما و دوربین، بر روی یک ریل قرار گرفتهایم و از پهلو در امتداد یک خط مستقیم حرکت میکنیم و این جهانِ برساخته و داشتهها و اتفاقاتش را نظاره میکنیم: جهانِ تراکینگشاتهای جانبی و در و دیوارهای کشوئی؛ جهانِ آینهها، قابدرقابها، انعکاسها، و تقارنها. اینها ما را به یاد چیزی نمیاندازند؟ احتمالاً فیلمهای پیشینِ این هنرمند صناعتگر و شاید بیش از همه، هتل بزرگ بوداپست.
من اما با گزارش فرانسوی از این ریل خارج میشوم؛ و امیدوارم که موقتی باشد. راستش هیچگاه اندرسونِ صناعتگر را اینقدر مفتونِ عمارتی که برپا کرده، ندیده بودم. هیچگاه او را و راهوروشش را اینقدر انعطافناپذیر نیافته بودم. هیچگاه «ظرف» او را اینقدر خالی، تهی از «مظروف»، ندیده بودم. ادای احترامی به نیویوکر یا به ژورنالیسم؟ برای من که بیشتر ادای احترامی به گذشتهی خود فیلمساز و عادتهای روایی و سبکیاش بود. فکر میکنم لازمهی هر ادای احترامی، تلاش برای نزدیک شدن به رسم و شیوهی زندگی و کارِ فردِ سپریشده است، در حالیکه در گزارش فرانسوی، این فردِ سپریشده است که تلاش میکند به رسم و شیوهی اندرسون درآید؛ در راه رفتنش، در نگاه کردنش، و در گفتار و رفتارش. نویسندهها و روزنامهنگارهای گزارش فرانسوی را نمیتوانم در تشخص و فردیتشان به یاد بیاورم، چون درون فانتزیِ اندرسونی غرق شدهاند، به شکل آدمهای تیپیکِ جهان او درآمدهاند، و ردّ چندانی از تاریخشان در فیلم باقی نمانده است. بیشتر شبیه به عروسکهای خیمهشببازیای هستند که نه با ارادهی خود، که با هدایت ریسمانی از بالا درون شبکهی شطرنجی فیلم حرکت میکنند. آدمها در راشمور یا خانوادهی رویال تننباوم، بهرغم زیستن در جهانِ اندرسونی، خود نیز هنوز زنده هستند و اندرسونِ جوانتر قدر این زندگی را میداند و تعادلی ظریف را میان تصور خودش از آنها و خودِ آنها برای خود برقرار میکند.
……
این نوشته نخستینبار در صفحهی اینستاگرام نگارنده منتشر شده است.