شب شصتساله شد. فیلم زیبا، سرشار، و دیریابِ آنتونیونی شصتساله شد. یکطرفش ماجرا بود و شورش آنتونیونی علیه پیشینیان، و آنطرفش کسوف و غایت مدرنیسم آنتونیونی. شب بین دو غول محاصره شده بود و از آن بهعنوان فیلمِ گذار یاد میشد؛ فیلمی که کارنامهی فیلمساز را از ماجرا به کسوف و بعد صحرای سرخ متصل میکرد. این موقعیتِ واسط اغلب موجب شده که شب حکم یک شاهد را داشته باشد، یعنی مثالی «دیگر» باشد بر آنچه که «در اصل» و بهتمامی در دو فیلمِ پیش و پسِ آن تحقق یافته است. و خب شاهد بودن، تلویحاً، معنای نازل بودن را هم در خود دارد. اما شب برای من نه صرفاً یک شاهد است و نه سطحش در قیاس با دو فیلم دیگر، نازل. شب صرفاً فیلم فروتنتری است، وگرنه انقلابِ آنتونیونی، همانقدر که در ماجرا و کسوف تجسم یافته، در اینجا هم یافته.
تا پیش از آنتونیونی، سینما هیچگاه اینقدر درگیرِ سپری کردن لحظه و ثانیه نبوده است، لحظهها و ثانیههایی عاری از حادثه، کنش، و معنا که بهناچار و بهنحوی میباید سپری شوند. سینمای کلاسیک خیلی زود تکلیفش را با ثانیههای بیحادثه مشخص کرد و بهکمک تدوین، یکجا، همگیشان را دور ریخت. پروژهی آنتونیونیْ بازگشتِ این ثانیههای دورریختهشده بود؛ آن هم نه در قالب یک فراخوانِ نئورئالیستی، آنطور که معمول شد، که در هیأت ملودرام مدرن. و شب دشواریِ ملودرام، دشواری تداوم یک رابطه را به دشواریِ سپری کردن هزاران لحظه و ثانیهی بیحادثه و عادیشده در زندگی زناشوئی پیوند میزند. چطور میشود یک رمانسِ آغشته به فراموشی، یک ملودرامِ رو به زوال، یک زندگیِ گرفتار ملال را نجات داد؟ آنتونیونی زمانِ کشدار و زندگیِ بیحادثه را به سینما بازمیگرداند، اما نه برای اینکه همچون یک جفت چشمِ رئالیستیْ ناظرِ خاموش و کنارهگیرانهی آن باشد؛ که در مقابل، با زیباییشناسیِ مداخلهگرانهاش به سراغ آن میرود. شب گرچه روی کاغذ به بُرشی ناتورالیستی از زندگی یک زوج شبیه است، اما در نوع نگاهش به این زندگی، در زیباییشناسیاش، در تلقیاش از میزانسن و بلاکینگ و قاببندیْ دورترین فاصلهی ممکن را از ناتورالیسم دارد. آنتونیونی و فیلمبردارش، جانی دیونانتزو، چنان آدمها و اشیاء و چشمانداز را قاب میگیرند که گویی در پی ثبت تصویرِ ابدی آنها، تندیسی از آنها هستند؛ تندیسی از زمان کشدار و زندگی بیحادثه که در هنر و استادی و تکنیکشْ بیشمار تندیس (سینمای) کلاسیک از زمانها و زندگیهای پرحادثه را به چالش میکشد.
……
این نوشته نخستینبار در صفحهی اینستاگرام نگارنده منتشر شده است.